to endeavor, to try, to make an effort, to attemp, to exert
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
میهندوستی آنها را برانگیخت تا بیشترین کوشش خود را بکنند.
Patriotism motivated them to try their best.
دانشآموز کوشش خواهد کرد تا پیشاز پایان روز تکلیف را تمام کند.
The student will attempt to finish the assignment before the end of the day.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کوشش کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کوشش کردن